من به پای تو دخیلم...

فکر می کنید این فقط ما ایرانی ها هستیم که تا اسم مشهد و امام رضا می شنویم، دلمان هوای مشهد می کند ؟ این متن برای کسانی است که گفتند بله! 

محمد، یه جوون ایرانی ساکن غنا، یه کشور آفریقایی، گفت وقتی بچه بوده یه بار با همکلاسیاش اومده مشهد اردو. اون موقع اون 12 سال بیشتر نداشته و از اردو فقط سر و کله زدن با همکلاسیاش یادشه. محمد برام تعریف کرده اون سال از مشهد یه انگشتر نگین فیروزه خریده و همیشه دستشه. حالا که به خاطر شغل پدرش مجبور شدن به کشور دیگری مهاجرت کنن، هر وقت نگاهش به اون انگشتر می افته خاطرات اون سفر براش تداعی میشه و دلش هوای مشهدو می کنه. مخصوصا این روزا....


ژان پیر، جوون 36 ساله فرانسوی بهم گفت اون مسیحی بوده و بعد از تشرفش به اسلام، سفری هم به مشهد داشته و به شکرانه مسلمان شدنش اومده پابوس امام رضا و اسمش رو هم به رضا تغییر داده! رضا گفت خیلی دلم می خواست امسال هم مشهد می بودم اما درگیری شغلی بهم این اجازه رو نداد.


از سامانتا، 26 ساله دانشجوی ادبیات اانگلیسی پرسیدم مفهومی به نام زیارت در دین شما وجود داره یا نه ؟ اصلا توی کشورتون اماکن زیارتی دارید ؟ سامانتا برام توضیح داد مفهوم زیارت سابقه خیلی طولانی در ادبیات داره. تا جایی که یکی از اولین متون نوشته شده در تاریخ زبان انگلیسی یه سفر نامه زیارتی است. جزئیاتش رو برام توضیح داد اما حیف که الان وقتش نیست برای شما هم توضیح بدم. 


و رضا و مریم یه زوج ایرانی بودن که برام ماجرای ازدواجشون رو تعریف کردن. اونا گفتن خیلی ها با ازدواجشون مخالف بودن و برای ازدواج با مشکلات زیادی مواجه بودن. اما همه چیز رو اول به خدا بعد به امام رضا سپردن . رضا تعریف کرد بعد از این توکل، همه چیز به طور معجزه آسایی عالی پیش رفته. الان 4 سال از ازدواجشون می گذره و اونا هر سال روز تولد امام رضا، هر طور شده خودشونو به مشهد می رسونن. امسال هم مطابق هر سال به مشهد میرن. البته با یه مسافر کوچولو! 

التماس دعای ویژه به دوستان عزیزی که از مشهد در آسمان اندیشه پرواز می کنند.

روز اختصاصی همۀ لیلی ها مبارک :)

خدا مشتی خاک را برگرفت.می خواست لیلی را بسازد،از خود در او دمید و لیلی پیش از آنکه باخبرشود عاشق شد.سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد. زیرا خدا در او دمیده است و هرکه خدا در او بدمد، عاشق می شود. لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان.

عرفان نظرآهاری


تولد دختر برتر و الگوی همه ما، حضرت معصومه به همه دختران و پسران (فقط برای اینکه دلشون نشکنه) مبارک. :دی

بهانه ای شاید، گاهی...تلنگری

اگر اندازه کفایت ، بی نیازت کند ، کمترین چیز دنیا بی نیازت کند و اگر اندازه کفایت بی نیازت نکند ، هر چه در دنیا هست بی نیازت نکند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 209


تسلیت

..................................................................................

..................................................................................

همکار محترم، دوست عزیز : سرکار خانم فاطمه قنبری

درگذشت پدرتان را تسلیت گفته و از خدایش برای او آمرزش و برای شما و خانواده تان صبر و شکیبایی می خواهیم.

لحافظون ...

انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون




رهبر انقلاب : دولت آمريکا بايد عوامل اصلي اين جنايت بزرگ را به گونه‌اي شايسته به مجازات برساند.

رئیس دستگاه قضا:این اقدام ننگین، هدایت شده و فراتر از یک اقدام ابلهانه است

احمد خاتمی: اهانت به قرآن جلوه‌ای از جنگ صلیبی است

بیانیه های مراجع تقلید

محمدجواد لنکرانی:ننگ اهانت به قرآن كريم خباثت ذاتي آمريكا و اسرائيل را برملا كرد

مايكل مور: مسجد بايد ساخته شود

تجمع اعتراضی فعالان قرآنی به هتک حرمت قرآن

مجمع جهانی اهل بیت محکوم کرد.

حسین قربانی: توهین به قرآن

دکتر حسین رزم جو

اعتراض دانشجویان مقابل دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران - 1

اعتراض دانشجویان مقابل دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران -2

.از سوي خليفه ارامنه تهران اهانت به قرآن محكوم شد.

.

.

.

* اینجا جای حرف شماست...!

عاشقان سلام، عاشقان درود

سی روز پیش، چنین روزی تصمیم گرفتیم به یک سفر مهم بریم.بیشتر شبیه یه مهمانی بزرگ بود. مهمانی به مقصد آسمان . البته که احتیاج به بالهایی برای پرواز داشتیم. اما کسی که ما را به مهمانی دعوت کرده بود، فکر همه جا را کرده بود. خودش بالهای پروازمان را آماده کرد. این شد که همه ما شدیم مسافران آسمان.

در کنار همه سختی ها و شیرینی ها، پستی ها و بلندی ها، فراز و فرودها یکی از چیزهایی که این سفر یادمان داد این بود که عاشق شویم. اگر دوست داری سفر به درونش بخوان. اما عاشق شدنی که این ماه برایمان اتفاق افتاد یک عاشق شدن معمولی نبود. عشقی بود متفاوت با همه عشق هایی که تجربه اش کردیم و خواهیم کرد. امسال یاد گرفتیم که با باد زمزمه کنیم و آهسته عاشق شویم. آخه اینجوری اثرش ماندگار تره. به امتحانش می ارزه..

حالا که ماه عاشقی تموم شد، حسرت و خاطره آن روزها به دلمان می ماند و یک چیز دیگر..اینکه الان همه ما عاشق شده ایم...پس:

عاشقان سلام..عاشقان درود..عاشقانه هاتون با خدا مبارک



دو قدم مانده به صبح ...

سلام بر تو ای بزرگ ترین ماه خدا و عید دوستان او
سلام بر تو ای گرامی ترین اوقاتی که همشنین ما بودی، ای بهترین ماه در همه روزها و ساعت ها.
سلام بر تو ای ماهی که آرزوهایمان را دست یافتنی کردی و اعمال صالح انسان ها در آن فراوان است.
سلام بر تو ای همدهی که منزلتت نزد ما بزرگ است و فقدانت بر ما بسیار سخت است و ای مایه امید که دوریت دردناک است.
سلام بر تو ای مونسی که اگر بیایی خوشحالمان می کنی و چون می روی وحشت و اندوه بر دل می نشیند.
سلام بر تو ای همسایه ای که وقتی با تو بودم دلهایمان نرم و گناهانمان کم بود.
سلام بر تو ای یاوری که ما در برابر شیطان یاری دادی و ای دوستی که راه های رسیدن به احسان را هموار ساختی.
سلام بر تو که چقدر رها شدگان از عذاب الهی در تو بسیارند و چه خوشبختند آنها که حرمت تو را نگه می دارند.
سلام بر تو که بر مجرمان چه دیر گذشتی و در دل مومنان چه هیبتی داشتی.
سلام بر تو ای ماهی که هیچ زمان دیگری با تو قابل مقایسه نیست.
سلام بر تو ای ماهی که سراسر سلامتی و ایمنی بودی.
سلام بر تو که مصاحبت با تو ناخوش و معاشرت با تو نکوهیده نبود.
سلام بر تو که با برکات بر ما وارد شدی . ما را از آلودگی های گناهان پاک نمودی.
سلام بر تو که وداع با تو از روی خستگی ترک روزه ات به خاطر دلزدگی نیست.
سلام بر تو که قبل از آمدنت تو را طلبیدیم و پیش از رفتنت غمگین هستیم.
سلام بر تو و فضل تو که از آن محروم شدیم و سلام بر برکت هایی که از دست ما گرفته شد.

صحیفه سجادیه - دعای وداع امام سجاد با ماه رمضان

زمزمه در باد - بیست و نه

سلام خدا...!

آخی خدا..اینقدر دلم تنگه میشه..اینقدر دلم تنگ میشه برای لحظه های سحر و افطار..برای لحظه هایی که دلتنگت بودم و تو چشمات نگاه می کردم و حرف نمی زدم و تو صدای من رو میشنیدی...آخرین زمزمه هام رو به دست باد می سپارم و ازش می خوام که به دستت برسونه...
خدایا..یک ماه تلاش کردم و کمکم کردی تا پاک بشم..هنوزم به کمکمت احتیاج دارم. نمی گم کمکم کن که آلوده نشم. کمکم کن که به موقع پاک شم. اگه آلوده نشم معنی پاکی رو نمی فهمم. کمکم کن برات بنده خوبی باشم، درست همونطور که خودت دوست داری...

خدای من تیرگی ها را از دلم پاک کن. دلم من رو به نور خودت روشن کن . نهال نو پای دل من به مراقبت و نگاه های مهربون یه باغبون دلسوز احتیاج داره.مهربونیت رو از من دریغ نکن خدا جونم..


با صدای بلند می گم: خیلی دوستت دارم خدا

زمزمه در باد - بیست و هشت

سلام خدا...!
میدونم خدا گاهی اوقات اون قدر تنبل می شم که چشمم رو به روی واجبات هم می بندم و با توجیه مهربونی خودت، انجامشون نمیدم...به این امید که خدا مهربونه، می بخشه...خدایا..هم جوونی و خطاهای من رو ببخش، هم توفیقی بهم بده که کارهای واجب و مستحب رو با هم انجام بدم. آخه اینجوری زودتر به تو می رسم. مگه نه ؟

خدایا..نخواه که بعضی ها به بهانه دین، دین و دلمون رو با هم برباد بدن. نخواه که طنابی که این ماه بین خودم و خودت بستم، پاره بشه...

بغض گلوی من رو گرفته اما تو میدونی چی میخوام بگم...

خیلی دوستت دارم خدا حتی اگر روم نشه بلند بگم..

زمزمه در باد - بیست و هفت

سلام خدا...!
شمارش معکوس شروع شده و دوست ندارم ثانیه ها از هم جلو بزنند. دست خودم نیست. دلم نمیخواهد مهمانی تو تمام شود..نمی شود زمانش را تمدید کنی خدای مهربان ؟
کارها سخت پیش می رن، اما تو می توانی آسانش کنی. می توانی سخت های پیچیده را برایم آسان جلوه دهی و آن وقت...

کارهایم هزار عیب و ایراد دارد ، عذر بدتر از گناه هم دارم و آن توجیه هایم است. اما تو خدایی کن و توجیه ها و عذرها را بپیذیر.

خدایا..کوله پشتی کارهای بدم به یه پاکسازی اساسی احتیاج داره. باید اون کوله پشتی و خونه دلم را بتکونم. کمکم که می کنی ؟

دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بهت بگم

زمزمه در باد - بیست و شش

سلام خدا...!
دلگیرم و دلشادم. بین دو بی انتها دست و پا میزنم و دنبال تکه چوبی هستم که دست آویزش کنم...فقط یه چیز میتونه من رو نجات بده و اون اینه که بدونم همه زحماتی که این همه برای رسیدن به ساحل نجات کشیدم، بی نتیجه نمونده. اینکه دستم به دست آویزی برسه که تو سر راه من قرار دادی...خدایا..یه نشونه ای بده که بتونم اون تکه چوب نجات دهنده رو پیدا کنم...کمکم کن لا به لای خرت و پرت های دنیام، گم نشه...

اگه بخوای روزی فیلم کرده های من رو برام اکران کنی، مطمئنم ازت میخوام که اکرانش خصوصی باشه، نه عمومی. اونقدر پلان های اضافی، برداشت های اشتباه و دیالوگ نا به جا توی زندگی من بوده که از اکران عمومی اش خجالت می کشم. ممنون که تدوینگر خوبی برای فیلم زندگی من بودی.

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم..

زمزمه در باد - بیست و پنج

سلام خدا...!
حرفی نیست، جز اینکه دوست دارم دوستان تو رو دوست داشته باشم و دشمنان تو رو دشمن خودم بدونم..کمکم کن موفق شم..

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم....

زمزمه در باد - بیست و چهار

سلام خدا..!
رضی..رضا..رضایت..خشنودی تو...اینقدر مهمه که همیشه وقتی با من حرف زدی، توی گوش من زمزمه کردی که همین رو ازت بخوام و بس..چشم..خدای من..کمکم کن راهی یاد بگیرم که از اون راه بشه به راضی بودن تو رسید...هرچیزی که تو رو از دست من ناراحت می کنه کمکم کن از سر راهم بردارم.

خدایم..یه بنده خوب، یه بنده فرمانبرداره...توی این ماه فرانبرداریت رو یادم بده...

خیلی دوستت دارم خدا حتی اگر روم نشه بلند بگم.

زمزمه در باد - بیست و سه

سلام خدا...!

پیش تو که بودم، تمیز بود، دلم را می گم..پاک، شفاف و صیقلی بود. اما از وقتی اومدم توی این دنیا..هر چی آلودگی توی هوا بود جذب دلم شد..یا نمیدونم. شاید دل من جذب آلودگی ها شد...اون اوایل یه دستمال دستم بود و حواسم به دلم بود ..اما بعدش که بزرگتر شدم اونقدر توی زندگیم غرق شدم که دیگه پاک بی خیال دلم شدم...حالا..امسال..توی همین ماه رمضون..همین ساعت، همین دقیقه، همین حالا! بهترین فرصته برای تمیز شدن دلم..برای آینه ای شدن دلم. برای اینکه این دل بشه همونی که بود..خدایا..دست تنها از پس دلم بر نمیام. کمکم کن که خیلی به کمکت احتیاج دارم.

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم...

القدس لنا...




زمزمه در باد - بیست و دو

سلام خدا...!
سلام خدای خوب من...خدای من، دلم می خواد متصل بشم به منبع بی انتهای فضل و بخشش تو..دلم می خواد همه برکات تو نصیب من بشه..دلم میخواد بتونم بنده ای باشم که جلوی فرشته هات به وجود من افتخار کنی.خدایا..دلم میخواد..


خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم...

زمزمه در باد - بیست و یک



سلام خدا...!
دیشب خیلی شب خوبی بود برای من ِ بنده ِ گناهکار...رو در رو، چشم تو چشم..نگاهت کردم و باهات حرف زدم. همه گفتنی ها رو گفتم. نگفتنی ها رو هم خودت میدونی..

انا لله و انا الیه راجعون. خوب، بد، گناهکار، روسیاه، معصوم، همـــــــــه ما برمی گردیم پیش خودت..پیش اصلمون. دورماندیم ار اصل خویش و باز جوئیم روزگار وصل خویش...

خدای من..توی این مسیری که شروع کردم و دارم به سمت تو میایم، دلم می خواد یه جاهایی از مسیرهای میانبرهایی بیام که من رو سریعتر به خوشنودی و رضایت تو برسونه. چون یاد گرفتم که هیچ چیز بلاتر از خشنودی تو نیست..هیچ چیز ارزش از دست دادن رضایت تو رو نداره..فقط تو هستی که میتونی کمکم کنی شیطان سر راهم خودنمایی نکنه. .خدایا..انتهای این مسیر من، بهشت تو باشه...

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم..

بخوان - 2

بخوان ! 

.::ختم دسته جمعی قرآن کریم در شب نزول آن::.

اطلاعات بیشتر...وبلاگ ایست کوب



...حرفی نیست جز تسلیت و التماس دعا


زمزمه در باد - بیست

سلام خدا...!

این روزها حال و هوای خاصی داره..اون قدر خاص که گاهی اوقات ترجیح میدم سکوت کنم و با نگاهم باهات حرف بزنم...دلم نمیخواد حتی باد هم شنونده حرف های اختصاصی من و تو باشه.


میدونم که بهشت را به بها دهند، نه به بهانه. میدونم که تو کسی رو به زور وارد جهنم و یا بهشت نمی کنی. میدونم که اون دنیا، بر خلاف این دنیا نه پارتی بازی هست نه رابطه بر ضابطه الویت داره. پس ازت می خوام من رو در مسیری قرار بدی که " اعمالم " من را به بهشت و نه به جهنم بفرسته...خدایا ! اعمالم طوری باشه که من بهشتی بشم، نه...نه! حتی دلم نمی خواد بهش فکر کنم..

وقتی یه کسی که دوستش داری با تو صحبت می کنه، دلت می خواد سراپا گوش بشی و او را بشنوی. نه با گوش ِ سر . با گوش دل..با قرآنت، این تو هستی که داری با من صحبت می کنی. توفیقی به من بده تا شنونده خوبی برای تو باشم...شنونده خوبی که لیاقت شنیدن حرفهای خوب تو را داشته باشد...

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم..

زمزمه در باد - نوزده

سلام خدا..!
ماه رمضان، ماه تجلی نعمت های روی زمینه. سفره ای از ابتدا تا آخرین بیکرانه پهن شده و همه از این سفره استفاده می کنن. کسی که این همه نعمت در اختیارش باشه اما تنبلی کنه و دست، دراز نکنه خیلی بی سعادته. خدا کنه من از اون بنده های بی سعادت نباشم...

از بچگی هام همیشه توی گوشم زمزمه کردند که شکر نعمت، نعمتت افزون کند.بزرگتر که شدم یاد گرفتم که علاوه بر شکرگزاری، بخشیدن یا انفاق نعمت های تو، به زندگیم به برکت میده. اما گاهی اوقات یادم میره که به خودم قول داده بودم از خدای خودم یاد بگیرم و بخشنده باشم. خدای من..با بخشندگی، تلنگر، پس گردنی،معجزه یا هر روش دیگه ای که خودت صلاح میدونی بخشنده بودنت رو به یادم بیار. آخه میدونم که میدونی چیه..میخوام برای مسافرت آخری که در پیش دارم یه کوله پشتی سنگین داشته باشم..

خیلی دوستت دارم خدا حتی اگر روم نشه بلند بگم...

خداحافظی سخته اما... / شب های روشن در راهند

خداحافظی سخته، اما...

طبق جدیدترین تغییرات مدیریتی در گروه اندیشه رادیو جوان، « دانش صبح خیز» جانشین « سعید معدنکن » شد.

وظیفه خودمان می دانیم که تشکر کنیم از سعید معدنکن بابت همۀ پیگیری ها، چک کردن روزانۀ این وبلاگ، حمایت های معنوی و رساندن اخبار برنامه ها به وبلاگ... انشالله هر جا هستید، موفق و پیروز باشید آقای معدنکن.

و نیز وظیفه خودمان میدانیم تا خوش آمد بگوئیم به مدیر جدید، آقای صبح خیز. به امید یک همکاری دوسویه موفق و پربار. انشالله در سِمَت جدید خود موفق و پیروز باشید آقای صبخ حیز.



شب های روشن

و اما ویژه برنامه های رادیو جوان به مناسبت شبهای قدر:

شب نوزدهم : بنا به دلایلی فقط به همین بسنده می کنیم/می کنید که سردبیر برنامه عطیه عسگری است.

شب بیست و یکم: قرار است وحید جلیل وند،حسین مهکام، مهدی رستمی و آقای نصرآبادی با همراهی سعید معدنکن در محفلی خودمانی دور هم جمع شوند و با خدا راز و نیاز کنند. اگر ویژه برنامه شب بیست و یکم سال گذشته را به خاطر داشته باشید، با خواندن این چند خط حال و هوای برنامه دستتان می آید.

شب بیست و سوم: دربرنامه ای با نویسندگی و سردبیری مرضیه خواجه محمود و تهیه کنندگی علیرضا محمدنیا دعای توسل، کمیل،ابوحمزه، جوشن کبیر و ... را مرور می کنیم. کارشناسان برنامه آقایان هادی ربیعی و مهدی رستمی هستند.

شبهای روشن را در شبهای قدر از ساعت 22 تا 2 بشنوید.

زمزمه در باد - هجده

سلام خدا..!

می دونم همه ثانیه ها و دقایق این ماه با برکت هستند اما سحر های این ماه لطف دیگری دارند.حس خیلی غریبی داره..توی این ماه احساس می کنم که خیلی به من قریبی...راز و نیاز کردن با تو در دل شب..می دونم..اینقدر تو زندگی دنیا و کار و کلاس و دانشگاه غرق شدم که خیلی از روزها نماز صبحم قضا میشه..اما یکی از معجزه های این ماه برای من ِ بندۀ ِ تنبلت ، قضا نشدن نماز و سی روز نماز صبح را به موقع خوندنه...خدایا کمکم کن توی یازده ماه بقیه سال هم نه برای سحری خوردن، که به اشتیاق صحبت کردن با تو و نماز صبح از خواب بیدار شم...کمکم کن رویای بندگی من را خواب از من ندزد....

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم...

زمزمه در باد - هفده

سلام خدا...!

نمی دانم کلمات را چطور پشت هم ردیف کنم که خوش آهنگ تر و زیباتر جلوه کند، اصلا بهترینش همانی است که هر روز طوطی وار تکرار می کنیم و کمتر به اهمیتیش توجه : اهدنا الصراط المستقیم..

خداجونم...خودت از حاجت های دل من خبر داری..آرزوهای دلم را میشناسی. نانوشته ها و ناگفته های دلم من را هم خوب میخوانی و می شنوی. اما شنیدن صدای من را هم دوست داریو به خاطر همین هم گفته ای " بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را " .. از همین امروز به بعد، دیگر خواسته هایم را با یواشکی نمی گویم، بلند می گویم..بلند بلند اما در گوش خودت...و ایمان دارم که خیلی خوب از دل من خبر داری...اما فقط آنهایی را برآورده کن که به صلاحم هستند و من را به تو نزدیک تر می کنند.

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم.

زمزمه در باد - شانزده

سلام خدا...!

بندگان خوب تو، تجلی صفات تو روی زمین هستن. کمکم کن من هم بندگان خوب تو رو دوست داشته باشم...کمکم کن من هم یکی از آنها باشم. نمیدونم درست هست که بگم بنده بد یا نه..شاید بهتر باشه بگم بنده هایی که خوبی هاشون کمرنگ شده، چون همه بنده های تو خوب هستن، اما بنده ها ناخوب تو، بنده های ناخوبت را به راه راست هدایت کن...همان صراط مستقیمی که هرروز در نمازهایمان از تو می خواهیم به آن هدایت شویم. ولی تا زمانی که بنده های ناخوب تو خوب نشده اند، من را از دوستان آنها قرار نده...

خدایا..از نیمه ماه که گذشتیم، زودتر به آخر ماه میرسیم..همیشه همین طور بوده...کمکم کم این حال خوبم رو حفظ کنم..

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم.

زمزمه در باد - پانزده

سلام خدا...!


امروز دقیقا میشه پانزده روز که حرف هام رو به دست باد سپردم تا به دست تو برسونه...درست روز نیمه ماه، تولد یه ماه کامله...تولد ماهی که راست کار ما جووناس...امروز به ماه کاملت امام حسن ع توسل می کنم و یه بار دیگه به تو توکل...

مهمه که آدم حرف چه کسی رو بخونه...حرف یه آدم ظالم یا حرف یه مظلوم، حرف یک آدم با تو یا حرف یه آدم بی تو، حرف دوست تو یا حرف دشمن تو. خداجونم... فرمانبرداری از کسی که فکر نمی کنه آسمون باز شده و فقط اون افتاده پائین، نصیبم کن..


توبه یعنی بازگشت.میگن برای توبه، اول تو باید بخوای. گام اول اینه که تو به فرد خطا کار سعادت بدی تا اون بتونه به سمت تو برگرده...بخواه. همیشه برایم توبه بخواه.

راستی که چه خوب گفت حضرت موسی وقتی میخواست بره پیش فرعون : "خدایا! سینه ام را بگشا " خوبی دعاهای ما اینه که زمان و مکان و تاریخ انقضا نمی شناسه. حالا این منم، نه پیامبرت اما بعد از گذشت میلیون ها سال دارم میگم : خدایا! سینه ام را بگشا.."

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم



تبریک اختصاصی بابت تولد اختصاصی ترین امام ما جوونا...
شما هوس نکردید با کسی که دوستش دارید در باد زمزمه کنید ؟ :دی منتظریم .

زمزمه در باد - چهارده

سلام خدا...!

توی جاده زندگیم خیلی جاها ممکنه از راه راست منحرف شده باشم یا در اثر خطا و غفلت به جاده خاکی زده باشم. اما ازت می خوام من رو به راه راست هدایت کنی...همون جاده ای که مقصد نهایی اش خودت باشی و خودت..

اگر من سیبل آفات، گناهان و بلاها نباشم احتمال به خطا افتادن من کم می شه. کمکم کن تا آفت کش مناسب پیدا کنم و توی زندگیم نقش سیبل رو بازی نکنم...

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم...

زمزمه در  باد - سیزده


سلام خدا...!
دنبال یه مایع پاک کننده چند آنزیمه می گردم تا هر چی دوده و زنگار روی صفحه سفید دلم نشسته پاک کنه. میخوام دلم بشه همون دل و صاف و صیقلی که قبل از ورود به این همه آلدگی بود.

رشد کردن درد داره، اما اگر صبر داشته باشم می تونم اون درد رو تحمل کنم و در عوض بزرگ بشم. تحمل دردی که ارزشمنده..دنبال مُسکن خاصی هم نیستم، فقط صبر، صبر و صبر...ازت صبر و صبوری می خوام تا بتونم تقدیری رو که برام مقدر کردی تحمل کنم و بزرگ بشم.

خیلی خوبه که آدم بتونه دوست و هم نشین ش رو خودش انتخاب کنه و چه بهتر اینکه اون دوست و هم نشین کسی باشه که تو هم تائید صلاحیتش کرده باشی. میشه یکی دو تا از این بنده های این چنینی ات رو سر راه من قرار بدی ؟

من جایزالخطا که نه..اما ممکن الخطا هستم. اما تو خدایی...همیشه شنیدم که بخشش از بزرگانه، چی میشه که در حق من خدایی و بزرگی کنی و گناهان من رو igonre. در عوض من هم قول میدم دیگه پام رو کج نذارم. قول میدم که شایستگی اشرف مخلوقات شدن تو رو داشته باشم..


خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم.

زمزمه در باد - دوازده

سلام خدا...!
کمکم کن توی طوفان زندگی بیدی نباشم که با هر نسیمی بلرزم. کمکم کن نهال ایمانم رو که امسال دوباره توی خاک دلت کاشتم و دارم تقویتش می کنم بتونه ریشه اش رو محکم کنه، همونطور که تو دوست داری..

بین این همه مارک و برند تجاری پوشاک که توی این دنیا وجود داره فقط یک مارک و یک لباس هست که به تن من برازنده است. اصلا هم شبیه اون لباس خیالی نیست که هانس کریستین اندرسن تن پادشاهش کرد. میدونم که میدونی توی دلم چه خبره. من اون لباس رو می خوام. لباس قناعت: شیک ترین، روی مد ترین و فاخرترین لباس دنیا. از کجا می تونم پیداش کنم ...؟

میگن قاسم یا ظالم هست یا مظلوم. اما اگر عدل رو به این فرمول اضافه بشه، توازن معادله به هم می خوره. ازت می خوام که عدل رو وارد معادله زندگی من کنی، میدونم که کار برای تو نشد نداره...

شنیدم که می گن ترس انسان از جهله...ترس انسان از ناشناخته هات. من اونقدر فرصت ندارم تا همه ناشناخته ها رو بشناسم و دیگه نترسم اما تو به واسطه خدا بودنت میتونی یه تابلو ورود ممنوع سر در دل من نصب کنی تا ترس جرئت نکنه از n کیلومتری دل من رد بشه..خدا جونم، زحمت این تابلو هم با خودت..

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم...

زمزمه در باد - یازده

سلام خدا...!

اینجا یه شعری هست که میگه « حس خوبی دارم به تو که نزدیکی..میشه دست هاتو گرفت توی این تاریکی » هر وقت هوای دلم ابری که نه، طوفانی میشه با خودم زمزمه اش می کنم و مثل آبی می مونه روی آتشفشان دل من.

میدونم که میدونی..من حسود نیستم..اما ببیشتر وقتها غبطه میخورم به حال اون خواهر و برادرهام که بیشتر از من دوستشون داری..اشکال از خودم بوده، خودم باید بیشتر تلاش می کردم تا بتونم بهت نزدیکتر بشم..قول میدوم از امروز بیشتر تلاش کنم. کمکم که می کنی ؟


دلم می خواد مهر و محبتی که من به تو دارم، و گاهی اوقات از روی جوونیم نمی تونم خوب نشونش بدم، یه لایه محافظتی اطراف من تشکیل بده، طوری که آتش جهنم، نتونه من رو بسوزونه...کمکم کن که این لایه رو پر رنگ و پر رنگ ترش کنم. کمکم کم ازش محافظت کنم تا مثل لایه ازون سوراخ نشه...
کمکم کن سوزن خطاهای ریز و درشتی که انجام میدم لایه حفاظتی منو اون قدر سوراه سوراخ نکنه که دیگه هیچ جوری نشه وصله پینه اش کرد...

خدایا..همون همیشگی.دوست دارم، حتی... ..:)